انجمن عروسی LGBTQ+ شما

سیلویا و آلیسا

سیلویا و آلیسا: داستان باورنکردنی عشق

دعوت عروسی

چگونه با هم آشنا شدیم؟

پس از اینکه دوستان به طور تصادفی ما را تحت فشار قرار دادند تا یک حساب کاربری ایجاد کنیم و شروع به ملاقات با افراد کنیم، در یک برنامه راه اندازی با یکدیگر آشنا شدیم. من به تازگی پس از جدایی از یوتا به منطقه خلیج نقل مکان کردم و آلیسا طلاق بدی را پشت سر گذاشت. پس از 5 ساعت پیام‌رسانی پشت سر هم برنامه‌ها، و صدها اشکال جدید برنامه که تصمیم به تبادل شماره‌ها گرفتیم، هر دوی ما می‌دانستیم که هیچ یک از ما برای چیزی فراتر از یک شرکت بزرگ آماده نیستیم. در پایان هفته همه چیز از پنجره بیرون رفت و اولین قرارمان را برنامه ریزی کردیم.

نحوه آشنایی ما
سیلویا و آلیسا

اولین قرار ما

من تازه وارد آن منطقه بودم، بنابراین تمام چیزی که پرسیدم این بود که نمی‌خواهیم زمان پرمدعای را صرف خوردن وعده‌های غذایی با اندازه‌های سهمیه‌ای برای مراقب وزن کنیم که بهبودی از آن دو چک حقوق می‌گیرد. ما در این محله آبجوی صنایع دستی محلی نزدیکتر به منطقه او ملاقات کردیم، آنها کامیون های غذا داشتند (نمره، من یک آشپز با اشتیاق زیادی به صحنه کامیون بودم)، بازی ها و آبجو صنایع دستی شگفت انگیز. وقتی او وارد شد، می دانستم که این بازی برای من تمام شده است. او نه تنها در مورد شخصیت و گفتگو به هر خواسته ای پاسخ می داد، بلکه حتی با لحظه "جذب آنی" روبرو شد. 6 پا، موهای بلوند بلند، چشمان آبی و ورزشی. به نظر می رسید فقط چند لحظه بود، اما 7 ساعت بعد مناقصه بار مجبور شد ما را بیرون کند. ما 7 ساعت صحبت کردیم و متوجه هیچ چیز یا کسی در اطرافمان نشدیم. چیز، می دانم.. اما به طرز شگفت انگیزی درست است.

آلیسا

چه کسی گفت اول "دوستت دارم"؟

من کردم. بعد از یک سال دوستی، ناهار او را برایش در دفترش گذاشتم و وقتی خداحافظی کردیم، گفتم: "باشه، بعدا می بینمت. دوستت دارم»... از نفس نفسم خفه شد. سپس با سرعت از پارکینگ خارج شد و قبل از اینکه بتواند پاسخ دهد. من تازه اومدم بیرون

اولین بوسه ما

شب اولین قرارمان بود. پس از بیرون راندن از بار، کارت های اعتباری خود را فراموش کردیم و برگه ما باز شد. پس برگشتیم، بیرون را بسته بودیم. او دوباره به سمت ماشین من برگشت و ما چند دقیقه در مورد برنامه های روز بعدمان صحبت کردیم. سپس خم شد (اوه مرد، او قد بلندی دارد) و این احمقانه ترین ارتباطی بود که من تا به حال احساس کردم. او با لبخند بلند شد و من زمزمه کردم: "بله، ما قطعاً فقط دوست نخواهیم بود".

روز عروسی

نامزدی ما

اوه مرد، این طولانی است. من سرآشپز و مدیر رستوران بودم، بنابراین شب ها، آخر هفته ها و تعطیلات کار می کردم. بنابراین او باید منتظر یک روز دیگر برای جشن گرفتن روز ولنتاین ما بود. بنابراین، من برای دوچرخه سواری و یک پیک نیک در یک پارک آرام محلی برنامه ریزی کردم. یک میز با چیزهایی که برایمان بسته بندی کردم، یک پهن کوچک خوب برایمان و یک میز گذاشتم برنامه برای تبادل هدایای روز ولنتاین ما غذا خوردیم، مثل معمول صحبت کردیم و صبح خوبی داشتیم. نزدیک‌تر به بعدازظهر، کارت روز ولنتاین را به او دادم. اگر است ذخیره سازی نبود، تک تک کلماتی را که می نوشتم اینجا، انتهای کارت می گذاشتم و احساسم را بیرون می زدم که کارت می گفت…. "به پایین نگاه کن". زیر کارت یک شیشه زنگوله را دراز کردم که لاک زدم و آماده کردم. داخل یک غنچه سواری نیمه باز و در مرکز حلقه او بود. من نمی خواهم بیشتر از عمرم را با خندیدن، فریاد زدن و خندیدن و گریه کردن، در آغوش گرفتن و دوست داشتن هر کس دیگری در این دنیا که تو نیستی بگذرانم. فکر می‌کنی می‌توانی آن را در قلبت پیدا کنی که بخواهی بقیه زندگی‌مان را با هم تقسیم کنیم؟ و او گفت: "صبر کن، آیا واقعاً هستی؟" نیازی به گفتن نیست که او شوکه شده بود و 3 دقیقه بعدی را صرف نگاه کردن به من کرد و سعی کرد گریه نکنم ... سپس او گفت: "اما تو گفتی که نه... بله البته!"

حلقه
حلقه

ازدواج ما

ما نمی توانستیم در مورد بزرگ یا کوچک به توافق برسیم. من ساده می خواستم زیرا توجه را دوست ندارم و او یک عروسی بزرگ می خواست، زیرا من قبلاً هرگز ازدواج نکرده بودم. خوب پس کووید در سال عروسی ما آمد. بنابراین راهم را گرفتم LOL. فقط 7 نفر بودیم. 3 دوست صمیمی ما که همه نقش داشتند و دو بچه من. بخش کوچکی از سانتا کروز را پیدا کردیم که متعلق به شهر بود و توانستیم روی آن راه برویم، نذرمان را بگوییم و سپس به رستورانی که انتخاب کردیم، که اتفاقاً همسایه بود، برویم و روی همان شن و ماسه نشسته بودیم. عروسی ساحلی، غروب خورشید در کنار فانوس دریایی. ما باید برای ماه عسل پس انداز کنیم و زمانی که سفر چندان محدود نیست برنامه ریزی کنیم.

مراسم در ساحل
کیک عروسی
بوسه عروسی
دوستان در عروسی

پاسخ دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *