داستان عشق هدر و سارا
هدر 27 و سارا 32، به مدت 6 سال با هم (در 23 ژوئیه 2021)
اولین گام در
اول "دوستت دارم".
هدر: "سارا وقتی از در بیرون می رفت تقریباً از روی عادت می گفت: دوستت دارم، اما فکر می کنم او هم خیلی زود می دانست. او بالاخره این کار را کرد و من به سرعت به او اطمینان دادم که این احساس بسیار متقابل است.
اولین بوسه.
هدر: "در S4، طبقه دوم در درگ شو. بین آهنگها مکثی شد، چشمهایمان قفل شد، و وقتی سارا به داخل خم شد، اجازه خواست تا در اولین قرار ملاقاتمان مرا ببوسد، و من با خوشحالی پاسخ مثبت دادم و به سمت آن خم شدم.»
مشکلات در شناسایی به عنوان یک زوج همجنسگرا
هدر:بله، خانواده سارا بسیار محافظه کار هستند و خواهران زیادی دارند. عجیب است که فقط خواهران، پدر و نامادری او هستند، بقیه اعضای خانواده او مانند من ما را به عنوان یک زوج در آغوش می گیرند.
حمایت از والدین یا دوستان در حال حاضر
هدر:ما از خانواده بزرگ منتخب خود که با خانواده کنونی خود آمیخته شده ایم بسیار برکت داریم! این دردی را که ما از طرد شدن آن افراد از کلبه احساس میکنیم از بین نمیبرد، بلکه باعث میشود که درد کمی کمتر شود.»
نام مستعار
هدر: "سارا از GOT به من می گوید "خانم من" و من او را "قلب من" صدا می کنم. ما پروفایلهایمان را با Wife برای سارا و Wifey* برای من متمایز میکنیم، زیرا * احساس میکند کمی شبیه من است.
عادت های عجیب و غریب یکدیگر
تظاهر به عصبانیت کنید، سپس به طرف دیگر نگاه کنید تا زمانی که یکی از خنده شکسته شود.
داستان های خنده دار
هدر:وقتی کار لزبین را انجام دادیم و چند ماه بعد یک سگ جمع کردیم، در فیس بوک اعلامیه توله سگ دادیم."
سنت های خانوادگی
هدر: "ما زیور آلات جمع آوری می کنیم و هر جا که می خوریم اگر کالاماری یک غذا است باید آن را برای پیش غذا سفارش دهیم."
برنامه های خانواده برای آینده
هدر: "ما 2-3 بچه می خواهیم."
پیشنهاد
هدر: «سارا یک آلاچیق با چراغها، تصاویر و موسیقی بازی برای راه رفتن با دوستانمان که پشت چند درخت پنهان شده بودند. در ابتدا او برای اولین بار مرا کور کرد که باید اولین سرنخ باشد. او مرا در کنار جاده ای که دوستانمان در جاده نشانه های مختلفی از سارا نشان داده بودند که عشق و ارادت خود را به من ابراز کرده بودند، راند.
تمام راه در حال پخش لیستی از آهنگ های ما بود تا جایی که او سوال را مطرح کرد! ما راه خود را به خانه دوستان برگشتیم، جایی که انبار قدیمی آنها به یک مهمانی پذیرایی تبدیل شده بود، و شرط میبندید که ما یک شب مهمانی داشته باشیم.»
عروسی
هدر: «ما در 6 نوامبر 2020 از گذرگاه هوزیر در بخش قارهای فرار کردیم. مجبور شدیم خود را جابهجا کنیم. محل از پارک استس به دلیل قله کامرون و دیگر آتشسوزیها، در دو هفته گذشته بسیار عصبانی بودم.»
تدارکات عروسی
فروشنده عروسی: @VowoftheWild
هدر: «Vow of the Wild به تفکیک رویدادهای روز پرداخت، بنابراین از این نظر واقعاً روان بود. آنها از همه چیز مراقبت کردند، چندین برنامه و مکان پشتیبان تهیه کردند، واقعاً باعث شد احساس کنیم که از آنها مراقبت شده ایم. قبل از عروسی، من و سارا دسته گل های خودمان را درست کردیم! ما به لابی رفتیم و گلهایمان را برداشتیم و خودمان آنها را جمع کردیم.»
اگر می خواهید برجسته شوید، فرم را پر کنید: https://evol.lgbt/share-your-story/
گسترش عشق! به انجمن LGTBQ+ کمک کنید!
این داستان عاشقانه را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید
لیس
داستان زیبا