انجمن عروسی LGBTQ+ شما

گزیده ای از نذر و قرائت مراسم عروسی

توسط The Knot

عکس میشل مارچ

اگر به نوشتن نذر ازدواج خود فکر می کنید یا با خواندن قسمت های معنی دار مراسم خود را شخصی سازی می کنید، گنجینه ادبیات زیبای جهان را کشف کنید. نثر، شعر، متون مذهبی، نوشته‌های معنوی مدرن، فیلم‌های هالیوود، و آهنگ‌های عامیانه همگی می‌توانند الهام بخش باشند. در اینجا چندین آیه بزرگ وجود دارد.

از «دعوت به عشق» اثر پل لارنس دانبار، در من یک سمفونی را می شنوم: آمریکایی های آفریقایی تبار عشق را جشن می گیرند; ویرایش. پائولا وودز و فلیکس لیدل:

بیا که دلم پر از غم شد
یا وقتی دلم شاد است؛
با افتادن برگ بیا
یا با گیلاس قرمز

از "او آرزوی پارچه های بهشتی"، در اشعار گردآوری شده WB Yeats:

اما من که فقیر هستم فقط رویاهایم را دارم.
رویاهایم را زیر پای تو پهن کرده ام.
نرم قدم بزن چون روی رویاهای من پا گذاشتی

از جانب پیامبراثر خلیل جبران:

دل هایتان را بدهید، اما نه در اختیار یکدیگر.
زیرا تنها دست زندگی می تواند قلب شما را در خود جای دهد.
و با هم بایستید، اما نه خیلی نزدیک به هم:
زیرا ستون های معبد جدا از هم ایستاده اند،
و درخت بلوط و سرو در سایه یکدیگر رشد نمی کنند.

از «جایی که هرگز سفر نکرده ام» نوشته EE Cummings in اشعار کامل: 1904-1962:

کوچکترین نگاهت به راحتی مرا باز می کند
گرچه خودم را مثل انگشتان بسته ام،
من همیشه گلبرگ به گلبرگ باز می کنی همانطور که بهار باز می شود
(دست زدن به طرز ماهرانه ای، مرموز) اولین گل رز او

از «غزل 116» در اشعار عاشقانه و غزل های ویلیام شکسپیر:

بگذارید من به ازدواج عقاید واقعی نپردازم
اعتراف به موانع عشق عشق نیست
که وقتی تغییر پیدا می کند تغییر می کند،
یا با پاک کننده خم می شود تا حذف شود:
ای نه! این یک علامت همیشه ثابت است
که در طوفان ها به نظر می رسد و هرگز تکان نمی خورد

از «چگونه تو را دوست دارم؟» اثر الیزابت بارت براونینگ در صد و یک شعر عاشقانه کلاسیک:

چگونه تو را دوست دارم؟ بگذار راه ها را بشمارم
من تو را به عمق و عرض و ارتفاع دوست دارم
روح من می تواند برسد

از جانب محبوبنوشته تونی موریسون:

پل دی روی صندلی گهواره ای می نشیند و لحاف وصله شده با رنگ های کارناوال را بررسی می کند. دستانش بین زانوهایش سست است. چیزهای زیادی در مورد این زن وجود دارد. سرش درد می کند. ناگهان سیکسو را به یاد می آورد که سعی می کند احساسات خود را در مورد زن سی مایلی توصیف کند. "او دوست ذهن من است. او مرا جمع می کند، مرد. تکه هایی که من هستم، او آنها را جمع می کند و به ترتیب درست به من پس می دهد. خوب است، می‌دانی، وقتی زنی را به دست آوردی که دوست ذهن توست.»

از «شعر دوستی» در آب نبات پنبه ای در یک روز بارانی نوشته نیکی جیووانی:

نمیخوام نزدیکت باشم
برای افکاری که به اشتراک می گذاریم
اما کلماتی که ما هرگز نداریم
سخن گفتن.

از "کتاب روت"، 1: 16-17 در کتاب مقدس

زیرا هر جا که تو بروی، من خواهم رفت.
و جایی که تو اقامت کنی، من اقامت خواهم کرد.
قوم تو قوم من خواهند بود.
و خدای تو خدای من

منابع
در اینجا چند کتاب برای کشف کلمات بیشتر از صمیم قلب وجود دارد:

پاسخ دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *